سینه منزلگاه الماسی درخشان کرده ام
در تجارت وه چه سودی با دل ارزان کرده ام
چشم او دریای پرگوهر دلش امواج عشق
با چنین زیبا رخی پیمان چه آسان کرده ام
روز و شب در خواب من هردم نمایان میشود
با محبت های او شوقی فراوان کرده ام
گرچه دست سر نوشت بر سینه ام خنجر زده
با امید عشق او من سینه درمان کرده ام
اولین عشق است اما نا امید از وصل عشق
من نگین عشق او در سینه پنهان کرده ام
تقدیم به یگانه عشق حقیقی ام 《دنیز》
کرده ,عشق ,سینه ,ام ,امید ,خنجر ,عشق او ,کرده اماولین ,درمان کرده ,سینه درمان ,من سینه
درباره این سایت